کد مطلب:50558 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

آداب توبه











توبه را آدابی است كه در صورت رعایت آن آداب، توبه به بار می نشیند و نقش اساسی خود را در تربیت آدمی بازی می كند. این آداب عبارت است از رعایت اركان توبه و رعایت شرایط توبه.

توبه ی صحیح با دو ركن شكل می گیرد: ندامت و پشیمانی از گناهان و تقصیرات گذشته و تصمیم و عزم بر ترك بازگشت به آن گناهان و تقصیرات برای همیشه، چنانكه امیرمومنان علی (ع) فرموده است:

«التوبه ندم بالقلب و استغفار باللسان و ترك بالجوارح و اضمار ان لا یعود.»[1] .

توبه عبارت است از پشیمانی قلبی و درخواست آمرزش زبانی و ترك عملی و عزم بر بازنگشتن به گناه.

[صفحه 405]

بنابراین توبه با ندامت و پشیمانی واقعی شكل می گیرد كه این حالت موجب انزجار از گناه و عزم بر ترك مخالفت و معصیت می شود. امام علی (ع) فرموده است:

«من ندم فقد تاب.»[2] .

هر كه پشیمان شود، بتحقیق توبه كرده است.

«من تاب فقد اناب.»[3] .

هر كه توبه كند، بتحقیق به سوی خدا بازگشت كرده است.

ترك گناه و تقصیر پس از پشیمانی و ندامت و بازگشت حقیقی به سوی خدا و ترك مخالفت و معصیت از اموری است كه در پی تحقق اركان توبه حاصل می شود و این اصل توبه است. یعنی توبه زمانی توبه می شود كه تحولی در انسان ایجاد نماید و دیگر مسیر گذشته را طی ننماید و نیز پس از پشیمانی از گناه و عزم بر بازنگشتن به گناه، به اصلاح و جبران روی آورد و حقوق پایمال شده و واجبات به جا نیاورده را تدارك كند و چنین توبه ای جامع شرایط است و مقبول درگاه حق.[4] .

البته از شرایط مهم در توبه، شتاب در توبه و توجه به خطر از دست رفتن فرصت توبه است، زیرا ناتوانی و مرگ در كمین است و شیطان وسوسه به تاخیر توبه می كند. امیرمومنان (ع) چنین سفارش می فرماید:

«عباد الله، الان فاعلموا و الالسن مطلقه و الابدان صحیحه و الاعضاء لدنه و المنقلب فسیح و المجال عریض، قبل ارهاق الفوت و حلول الموت. فحققوا علیكم نزوله و لا تنتظروا قدومه.»[5] .

بندگان خدا! اكنون هشیار باشید كه زبانها باز است و تنها به ساز و اندامها نرم و در خدمت ستاده و راه بازگشت گشاده و جولانگاه فراخ گسترده و فرصت آماده، پیش از آنكه وقت از دست شود و مرگ از در آید. پس فرود آمدن آن را بر خود مسلم شمارید و چشم به در آمدنش مدارید.

اگر آدمی فرصت توبه را با بهانه های واهی و آرزوهای خیالی به تاخیر اندازد، شاید هرگز فرصت توبه نیابد. امیرمومنان علی (ع) به مردی كه از او خواست تا پندش دهد فرمود:

[صفحه 406]

«لا تكن ممن یرجو الاخره بغیر العمل و یرجی التوبه بطول الامل... ان عرضت له شهوه اسلف المعصیه و سوف التوبه.»[6] .

از آنان مباش كه به آخرت امیدوار است، بی آنكه كاری سازد و به آرزوی دراز توبه را واپس اندازد... چون شهوت بر او دست یابد، گناه را مقدم سازد و توبه را واپس اندازد.

هلاكت مردمان از همین مجرا و معبر است، چنانكه امام علی (ع) بدان توجه داده است:

«و انما هلك من كان قبلكم بطول آمالهم و تغیب آجالهم، حتی نزل بهم الموعود الذی ترد عنه المعذره و ترفع عنه التوبه و تحل معه القارعه و النقمه.»[7] .

همانا آنان كه پیش از شما بودند تباه شدند، به خاطر آرزوهای دراز كه در سر داشتند و نهان بودن مرگ از آنان كه باورش نمی داشتند، تا موعود (مرگ) بر آنان درآمد، موعودی كه با آمدنش عذری نپذیرند و توبه را به حساب نگیرند و به همراه آن بلا و سختی بار گشاید و هنگام كیفر و عقوبت آید.

پس باید فرصت را غنیمت شمرد و به هیچ روی توبه را به تاخیر نینداخت و از بسته شدن در توبه غفلت نورزید.

«فبادروا المعاد و سابقوا الاجال. فان الناس یوشك ان ینقطع بهم الامل و یرهقهم الاجل و یسد عنهم باب التوبه.»[8] .

پس- در رسیدن- به معاد بشتابید! و بر اجل پیشی گیرید- و آن را دریابید- كه نزدیك است رشته ی آرزوی مردمان گسسته گردد و مرگ ناگهان بر آنان جسته، و در توبه به رویشان بسته.

داستان مردمان در تاخیر انداختن توبه و دست نكشیدن از گناهان و تقصیرها به امید آنكه روزی از آنها دست كشند، داستان كسی است كه در سر راه این و آن بوته ی خار می كاشت و آن بوته های خار گزنده و مزاحم را كه لباسهای مردمان را پاره می كرد و پای بینوایان برهنه را مجروح می ساخت از ریشه نمی كند و چون فرمان می یافت كه آنها را بكند، وعده های دور می داد. هر روز كه سپری می شد آن بوته های خار ریشه دارتر و قوی تر می شد و صاحب بوته های خار پیرتر و ناتوان تر. توبه نكردن از صفات زشت و

[صفحه 407]

عادات نادرست و خصلتهای حیوانی نیز چون خارهایی است كه آدمی می كارد و با آنكه بارها از آنها زخم برمی دارد و دیگران را زخم زده می كند، ریشه كن كردن آنها را به امید فردایی موهوم به تاخیر می اندازد. بدین ترتیب آدمی روز به روز ناتوان تر و شكسته تر می شود و آن صفات و عادات بالنده تر و نیرومندتر. در حالی كه به هیچ وجه نباید فرصت را از دست داد، بلكه یا باید تیری به دست گرفت و علی وار خارهای صفات و عادات پست و پلشت را همچون در خیبر از بیخ و بن بركند، یا اینكه این خار را به بوته ی گل پیوند داد و نیز نور یار را به آتش وجود خود وصل نمود، تا نور هدایت، آتش نفس را خاموش سازد و وصال راهنمایان حق، خارستان صفات شیطانی را به گلستان صفات رحمانی تبدیل نماید.


همچو آن شخص درشت خوش سخن
در میان ره نشاند او خاربن


ره گذریانش ملامت گر شدند
پس بگفتندش بكن این را، نكند


هر دمی آن خاربن افزون شدی
پای خلق از زخم آن پر خون شدی


جامه های خلق بدریدی ز خار
پای درویشان بخستی زار زار


چون به جد حاكم بدو گفت این بكن
گفت آری، بر كنم روزیش من


مدتی فردا و فردا وعده داد
شد درخت خار او محكم نهاد


گفت روزی حاكمش ای وعده كژ
پیش آ در كار ما واپس مغژ[9] .


گفت الایام یا عم بیننا
گفت عجل لا تماطل دیننا[10] .


تو كه می گویی كه فردا، این بدان
كه به هر روزی كه می آید زمان


آن درخت بد جوان تر می شود
وین كننده پیر و مضطر می شود


خاربن در قوت و برخاستن
خار كن هر روز زار و خشك تر


او جوان تر می شود، تو پیرتر
زود باش و روزگار خود مبر


خاربن دان هر یكی خوی بدت
بارها در پای خار آخر زدت


بارها از خوی خود خسته شدی
حس نداری، سخت بی حس آمدی


گر ز خسته گشتن دیگر كسان
كه ز خلق زشت تو هست آن رسان


غافلی، باری ز زخم خود نه ای
تو عذاب خویش و هر بیگانه ای


یا تبر بر گیر و مردانه بزن
تو علی وار این در خیبر بكن


یا به گلبن وصل كن این خار را
وصل كن با نار نور یار را


تا كه نور او كشد نار تو را
وصل او گلشن كند خار تو را[11] .

[صفحه 408]

پس، از شرایط اساسی توبه این است كه انسان زود به خود آید و فرصت را از دست ندهد.

«فان الدنیا قد ادبرت و آذنت بوداع و ان الاخره قد اقبلت و اشرفت باطلاع، الا و ان الیوم المضمار و غدا السباق و السبقه الجنه و الغایه النار، افلا تائب من خطیئته قبل منیته! الا عامل لنفسه قبل یوم بوسه! الا و انكم فی ایام امل من ورائه اجل. فمن عمل فی ایام امله قبل حضور اجله فقد نفعه عمله و لم یضرره اجله. و من قصر فی ایام امله قبل حضور اجله، فقد خسر عمله و ضره اجله.»[12] .

همانا دنیا پشت كرده و بدرود گویان است و آخرت روی آورده و از فراز جای نگران است. بدانید كه امروز ریاضت است و فردا مسابقت و خط پایان، دروازه ی بهشت برین است و آن كه بدان نرسد در دوزخ جایگزین. آیا كسی نیست كه از گناه توبه كند پیش از آن كه مرگش سر رسد؟ آیا كسی نیست كه كاری كند، پیش از آنكه روز بدبختی اش در رسد؟ بدانید كه شما در روزهایی به سر می برید كه فرصت ساختن برگ است و از پس این روزها مرگ است. آن كه اجل نارسیده، ساز خویش برگیرد، سود آن بیند و از مرگ آسیب نپذیرد و آن كه تا دم مرگ كوتاهی كند، حاصل كارش خسران است و مرگ او موجب زیان. همچنین برای توبه شرایطی وجود دارد كه شرایط كمال توبه است، یعنی تلاش برای زدودن آثار و عوارض جسمی و روحی كه در نتیجه ی معاصی پیدا شده است و پاك كردن تبعات آنها و انزجار كامل از صفات و عادات پست و پلشت و باقی نماندن نشانه ای از میل به آنها.[13] امیرمومنان علی (ع) آداب كامل توبه را با اركان و شرایطش چنین بیان فرموده است:

«الاستغفار درجه العلیین و هو اسم واقع علی سته معان: اولها الندم علی ما مضی و الثانی العزم علی ترك العود الیه ابدا و الثالث ان تودی الی المخلوقین حقوقهم حتی تلقی الله املس لیس علیك تبعه و الرابع ان تعمد الی كل فریضه علیك ضیعتها فتودی حقها و الخامس ان تعمد الی اللحم الذی نبت علی السحت فتذیبه بالاحزان، حتی تلصق الجلد بالعظم و ینشا بینهما لحم جدید و السادس ان تذیق الجسم الم الطاعه كما اذقته حلاوه المعصیه.»[14] .

[صفحه 409]

استغفار مقام بلند مرتبگان است و آن یك كلمه است، اما شش مرحله دارد: نخست پشیمانی بر آنچه گذشت، دوم عزم بر ترك همیشگی بازگشت، سوم آنكه حقوق ضایع شده مردم را به آنان بازگردانی، چنانكه خدا را پاك دیدار كنی و خود را از گناه تهی سازی، چهارم اینكه حق هر واجبی را كه ضایع ساخته ای ادا كنی ، پنجم اینكه گوشتی را كه از حرام روییده است، با اندوهها آب كنی، چندان كه پوست به استخوان بچسبد و میان آن دو گوشتی تازه روید و ششم آنكه درد طاعت را به تن بچشانی، چنانكه شیرینی معصیت را چشاندی.

بنابراین توبه ی كامل به ترتیب بیان امام (ع) بر شش امر استوار است: دو ركن، دو شرط و دو شرط كمال و هر كه بتواند واجد همه ی این امور شود به مقام بلند مرتبگان دست یافته است. امام خمینی (ره) در شرح این سخن امیرمومنان (ع) چنین نوشته است:

«این حدیث شریف مشتمل است اولا بر دو ركن توبه كه پشیمانی و عزم بر عدم عود است و پس از آن بر دو شرط مهم قبول آن كه رد حق مخلوق و رد حقوق خالق است. انسان به مجرد آنكه گفت توبه كردم، از او پذیرفته نمی شود. انسان تائب آن است كه هر چه از مردم به ناحق برده به آنها رد كند و اگر حقوق دیگری از آنها در عهده ی اوست و ممكن است تادیه یا صاحبش را راضی نماید، به آن قیام كند. و هر چه از فرایض الهیه ترك كرده (است)، قضا كند یا تادیه نماید و اگر تمام آنها را ممكنش نیست، به مقدار امكان قیام كند. بداند كه اینها حقوقی است كه از برای هر یك از آنها مطالبی است و در نشئه ی دیگر از او به شق احوال (مطالبه) می كنند و در آن عالم راهی برای تادیه ی آنها ندارد، جز آنكه بار گناهان دیگران را حمل كند و اعمال حسنه ی خود را رد نماید. پس، در آن وقت بیچاره و بدبخت می شود و راهی برای خلاص و چاره ای برای استخلاص ندارد.

ای عزیز، مبادا شیطان و نفس اماره وارد شوند بر تو و وسوسه نمایند و مطلب را بزرگ نمایش دهند و تو را از توبه منصرف كنند و كار تو را یكسره نمایند. بدان كه در این امور هر قدر، ولو به مقدار كمی نیز باشد، اقدام بهتر است. اگر نمازهای فوت شده و روزه ها و كفارات و حقوق خدایی بسیار است و حقوق مردم بی شمار است، گناهان متراكم است و خطایا متزاحم، از لطف خداوند مایوس مشو و از رحمت حق ناامید

[صفحه 410]

مباش كه حق تعالی اگر تو به مقدار مقدور اقدام كنی، راه را بر تو سهل می كند و راه نجات را به تو نشان می دهد. بدان كه یاس از رحمت حق بزرگترین گناهی است كه گمان نمی كنم هیچ گناهی بدتر و بیشتر از آن در نفس تاثیر نماید. انسان مایوس از رحمت چنان ظلمتی قلبش را فرابگیرد و چنان افسارش گسیخته شود كه با هیچ چیز اصلاحش نمی توان نمود. مبادا از رحمت حق غافل شوی و گناهان و تبعات آن در نظرت بزرگ آید. رحمت حق از همه چیز بزرگتر و به هر چیز شامل است...

و اما آن دو امر دیگر كه جناب امیرالمومنین- علیه السلام- فرموده است از شرایط كمال توبه و توبه ی كامله است، نه آنكه توبه بدون آنها تحقق پیدا نمی كند یا قبول نمی شود، بلكه توبه بدون آنها كامل نیست... پس این دو مقام از متممات و مكملات منزل توبه است. و البته انسان كه در مرحله ی اولی می خواهد وارد منزل توبه شود گمان نكند آخر مراتب را از او خواستند و به نظرش راه صعب و منزل پر زحمت آید و یكسره ترك آن كند. هر مقداری كه حال سالك طریق آخرت اقتضا می كند، همان اندازه مطلوب و مرغوب است. پس از آنكه وارد طریق شد، راه را خدای تعالی بر او آسان می كند. پس نباید سختی راه انسان را از اصل مقصد باز دارد، زیرا كه مقصد خیلی بزرگ و مهم است. اگر عظمت مقصد را بفهمیم، هر زحمتی در راه آن آسان می شود. آیا چه مقصدی از نجات ابدی و روح و ریحان همیشگی بالاتر است و چه خطری از شقاوت سرمدی و هلاكت دائمی عظیم تر است؟ با ترك توبه و تسویف و تاخیر آن ممكن است انسان به شقاوت ابدی و عذاب خالد و هلاكت دائم برسد و با دخول در این منزل، ممكن است انسان سعید مطلق شود و محبوب حق گردد. پس وقتی مقصد بدین عظمت است، از زحمت چند روزه چه باك است.

و بدان كه اقدام به قدر مقدور و هر چه هم كم باشد مفید است. مقایسه كن امور آخرتی را به امور دنیایی كه عقلا (اگر) نتوانستند به مقصد عالی خود برسند، از مقصد كوچك دست برنمی دارند و اگر مطلوب كامل را نتوانستند تحصیل كنند، از مطلوب ناقص صرف نظر نمی كنند. تو نیز اگر به كمال آن نمی توانی نایل شوی، از اصل مقصد و از صرف حقیقت آن باز نمان و هر مقداری ممكن است در تحصیل آن اقدام كن.»[15] .

بنابراین در عین آنكه انسان نباید از توبه و بازگشت مایوس گردد و باید هر مقدار كه می تواند به تدارك آنچه از او رفته و آنچه بدان گرفتار شده است اقدام نماید، باید تلاش

[صفحه 411]

نماید كه خود را گرفتار پستیها و اسیر تباهیها نسازد، زیرا انجام ندادن گناه امری است عدمی و زحمتی ندارد، اما درخواست توبه و تدارك گذشته نیاز به تلاش و فراهم كردن امكانات دارد،[16] چنانكه امیرمومنان علی (ع) بدین حقیقت توجه داده و فرموده است:

«ترك الذنب اهون من طلب التوبه.»[17] .

دست از گناه برداشتن آسانتر تا روی به توبه داشتن.

و نیز فرموده است:

«افضل من طلب التوبه ترك الذنب.»[18] .

دست از گناه برداشتن برتر از روی به توبه داشتن است.


صفحه 405، 406، 407، 408، 409، 410، 411.








    1. شرح غررالحكم، ج 2، ص 126.
    2. همان، ج 5، ص 175.
    3. همان.
    4. ن. ك: جامع السعادات، ج 3، ص 66.
    5. نهج البلاغه، خطبه ی 196.
    6. همان، حكمت 150.
    7. همان، خطبه ی 147.
    8. همان خطبه ی 183.
    9. «غژیدن» به معنای خزیدن و چهار دست و پا مانند كودكان یا اشخاص شل و زمین گیر راه رفتن است. فرهنگ معین، ج 2، ص 2413.
    10. صاحب بوته های خار گفت: ای عمو، روزهایی در پیش داریم. حاكم گفت: شتاب كن و در انجام دادن وعده ات تاخیر روا مدار. در اینجا مراد از بوته های خار همان صفات و عادات پست و پلشت است و مراد از حاكم پیامبر درونی (عقل) و پیامبر بیرونی و راهنمایان صادق است.
    11. مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص 238.
    12. نهج البلاغه، خطبه ی 28.
    13. ن. ك: چهل حدیث، صص 280 -278.
    14. نهج البلاغه، حكمت 417.
    15. چهل حدیث، صص 281 -278.
    16. ن. ك: شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 336.
    17. نهج البلاغه، حكمت 170.
    18. شرح غررالحكم، ج 2، ص 372.